
همیشه سکوت نشانه ی تایید حرفِ طرف مقابل نیست ،
گاهی نشانه ی قطع امید از سطح شعور اوست !
گاهی نشانه ی قطع امید از سطح شعور اوست !
يه جايــي هم هست
بعــد از کلي دويــدن يهــو وايميستي ...
سرتــو ميندازي پاييــن
و آروم ميگي " ديگه زورم نميــرسه "....
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ...
ﭘﺮ ﺭﻧﮓ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻣﺖ ...
ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﺸﯽ ...
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﭘﺎﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ...
ﺩﯾﻮﻭﻧﮕﯽ ﯾﻌﻨﯽ :
ﻋﮑﺴﺸﻮ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﻫﯽ ﻧﯿﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ ، ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺎﺭ
ﻫﺰﺍﺭﻡ . . .
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﺎﺣﺎﻻ ﻧﺪﯾﺪﯾﺶ . . !
ﺑﻮﺳﺶ ﮐﻨﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﺚ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻫﺎ !!
ﺑﮕﯽ ﺧﻮ ﺁﺧﻪ ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺶ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﺕ . . .
ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺯﺭﺗﯽ ﺍﺷﮑﺎﺕ ﺑﺮﯾﺰﻩ...
كاش دلها آنقدر پاك بود كه براي گفتن دوستت دارم نيازي به قسم خوردن نبوود.......!!!
اشك ها قطـره نيستنـد !
بلكه كلمـاتى هستنـد كه مى افتنـد ....
فقط بخاطـر اينكه :
پيـدا نـميكنند كسى را
كه معنــى اين كلمـات را بــفهمـد
تنـهایی . . .
صــدای آکـاردئـونی ست . . .
کـه هـیـچ وقـت نمی فـهممــ
از کــجای خیـابـان می آید . . .
اگربدانى که هرگز به او نخواهى رسید,
بدترین دلتنگى آن است که کنار او باشى..
اون نگاهی که گوشه اش یه قطره اشک برق میزنه
به اندازه ی تموم حرفای دنیا سنگینه . . .
دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست...
راه میــــــــروَم
و شَـــــــهر زیــــر پاهایَـــــم تَــمام میـــــشَــود!
تـــــــو…
هــــیــچ کُـــجا نیـــــستــی…
قابل توجه افراد ساده لوح:
اونی که مدعی بود عاشقتــــــــه
.
.
....
.
.
.
.
هیچ غلطی نکـــــرد ...
دیگه چه برسه به اونی که میگه فقط یه دوستیه ساده
ﯾﻌﻨﯽ میرسد ﺭﻭﺯﯼ
ﮐﻪ ﺭﻭی ﻫﻤﯿﻦ ﺻﻔﺤﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :
ﺁﻣﺪ ....
ﮐﻪ ﺑﻤاﻧﺪ ...
حضور آرامت در کنارم نیست ، ولی یاد مهربانت مهمان همیشگی قلبم هست!
بار اول با معذرت خواهی ..
بار دوم با گريه ..
بار سوم با ريختن غرورت نگهش ميداری ........
...
ولی بار چهارم ...
ديگه نه ميشه , نه بايد کاري بکنی ..
چون حتی اگه بمونه باز موقتيه ..
يعني کسی که دلش با تو نباشه و بخواد بره ،
ميره !
بفهم !
پس فقط برو کنار و بهش بگو :
خداحافظ ......
ایســــــتــــاده اَم …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهــَـش را بــِـرود … !
مــَ♥ـن ،
همیــن جا ،
کنارِ قــُـول هـایت ،
دُرُســــت روبــرویِ دوسـ♥ــت داشتــَـنت وَ در عُمــــق نبـــودنت ،
مُحـــــکم ایــستادِه ام !!
ﮐـﺴـﯽ ﭼـﻪ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧــﺪ
ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﺷﻮﺩ ...
ﻫــﻮﺍ ﺧـــﻮﺏ ﺷـــﻮﺩ ...
ﻋــﺸــﻖ ﺧــﻮﺏ ﺷــﻮﺩ ...
ﻭ ﺗـــــﻮ ...
ﺧــــﻮﺏ ﻣــﻦ ﺷـــﻮﯼ ...
من بلد نیستم دوستت نداشته باشم
بلد نیستم حرف دلم را نگویم
حتی بلد نیستم نگویم می خواهمت، وقتی می خواهمت
بلد نیستم نخندم وقتی باتوام
حتی اخم کنم وقتی ناراحتم
من هیچ کار مهمی را بلد نیستم
جز دوست داشتن تو..
یک جایی
یک غریبه
می شود همان اتفاق ناخوانده زندگیت ......
...
که سالها به آرزویش نشسته بودی ....
اما او فاتحه کل زندگیت را یک جا می خواند !!!
دلم تنگ شده ...
برای عکس هایی که پاره کردم و سوزاندمشان …
برای دفتر خاطراتم که مدتهاست ......
...
دیگر چیزی در آن نمی نویسم ..
حتی برای آدم های حسودی که
دور و برم می چرخیدند و خیلی دیر شناختمشان …!
برای بی خیالی و آرامشی که
مدت هاست که دیگر ندارمش ..
خنده هایی که دارم فراموششان می کنم …
و برای خودم که حالا دیگر خیلی عوض شده ام !!!
کاش میشد خدا رو بکشی کنار و
تــو گوشش بگی:
"میشه بعضیا رو برگردونی"
میشه خدا؟؟
ما بخار شيشه ايم..نازمون کنی اشکمون در مياد..چه برسه بخوای فراموشمون کنی...
شک نکن!!
درست در لحظه ی آخر،
در اوج توکل و در نهایت تاریکی...
نوری نمایان می شود...
معجزه ای رخ می دهد...
خدا از راه میرسد....
همیشه دلم واسه ی اونایی که توی یار کشی بازی وسطی نفر آخر بودن دلم میسوخت چون خیلی تنها بودن
:(((
از مزخرف ترین نصیحت های اطرافیان:
.
.
.
.
بهش فکر نکن
پیداکردم !
گرمترین جای زمین را.....
همینجا!
دقیقا همین نقطه ای که من ایستادم..!!!!!!!
اما عجیب است..
میـــــسوزم و اثری از سوختگی بربدنم نیست!
اینم از برکتِ!جهنمی است که تو برایم ساختی....
ﺣﺎﻻ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺗﻮﺳﺖ
ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ !
ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ
ﻧﻪ؟ !
ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﯼ ﺑﺸﻮﻡ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ؛
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ ...
ﻟﻌﻨﺘﯽ !
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ...
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﭼﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ؟ !
روزی خواهد رسید...
که دیگر نه صدایم را بشنوی...
نه نگاهم را ببینی....
نه وجودم را حس کنی...
میشویی با اشک سنگ قبر خاک گرفته مرا...
و آن لحظه است که معنی تمام حرفای گفته و نگفته ام را میفهمی..!
ولی من... دیگر... نیستم!